در ادامه،متن و لینک دانلود فایل تحقیق رایگان، در زمینه، اکل مال به باطل در شرکت های هرمی و بازاریابی شبکه ای را از نظر حقوقی، مشاهده می نمایید. همچنین در ادامه همین متن می توانید فایل این تحقیق را به رایگان دانلود نمایید.
به نام خدا
عنوان تحقیق :
اکل مال به باطل در شرکت های هرمی
تهیه کننده :
پیش گفتار:
آيه 188 سوره بقره: و اموالتان را در ميان خود به باطل و ناحق مخوريد .
و آيه 88 شوره نساء4: اي كساني كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را به باطل [و از طرق نامشروع] نخوريد مگر اينكه تجارتي با رضايت شما انجام گيرد. و خودكشي نكنيد! خداوند نسبت به شما مهربان است.
مقدمه :
منظور از اکل: هر آنچه انسان به آن تصرف داشته (دارايي انسان) و مصرف ميکند.
منظور از باطل: امور و رفتارهايي که پايه و اساس ندارند.
در فقه اساس قاعده اي به نام ” اکل مال به باطل”مي باشند که در تجارت بدين مفهوم است که مسلمين نبايد در معاملهاي شرکت نمايند که در مقابل مالي که به ديگري دادهاند عوضي در خور آن دريافت ننمايند مگر آنکه آن مال را به عنوان هديه و بدون انتظار داده باشند. “عقل سليم نيز چنين دستوري را تاييد ميکند.”
البته در ادامه آيه دوم آمده است: “تجارتي با رضايت شما انجام گيرد.” در اين باره به اين نکته توجه شما را جلب مي کنيم که رضایت در معاملات رکن دوم تجارت است بدین معنی که رضایت شرط لازم می باشد اما شرط کافی نبوده و وجود این رضایت حلّیت بر معامله ایجاد نمی کند مانند خرید و فروش مشروب یا آلات قمار که ممکن است دو طرف معامله راضی باشند اما این معامله باطل و حرام می باشد.
اگر به خود قاعده برگرديم اشکالي که در معامله با شرکتهايي همچون گلدکوئست وارد ميشود برابر نبودن و غير قابل قياس بودن ارزش واقعي کالا يا خدمات دريافتي در ازاي پول پرداخت شده از طرف شرکت کننده است که آن را مصداق بارزي از اکل مال به باطل ميگرداند.
با توجه به اينکه يکي از علل ممنوعيت قمار «اکل مال به باطل بودن» آن است و با توجه به توضيحات فوق اين علت در مورد معاملات گلدکوئست نيز وجود دارد. لذا اشتراک در علت ممنوعيت، خود نوعي تائيد و مقدمه بر شباهت آنها ميتواند باشد، که در ادامه توضيح بيشتري در ارتباط با اين مسئله داده شده است.
چرا فعاليت در بازاريابي شبکهاي شبيه قمار است؟
آنچه هم اکنون بسيار بر سر آن بحث است “دلايل شبيه به قمار بودن يا نبودن بازار يابي شبکه اي است” که عدهاي در اين باب به مقايسه موردي آن ميپردازند و ميگويند در اين تجارت شباهتي با فلان نمونه هست يا نيست.
براي آن که بتوانيم به درستي جواب اين سؤال را بدهيم بايد درک درستي از قمار و تفاوت آن با يک فعاليت سالم اقتصادي به دست آوريم، زيرا به اعتقاد عدهاي که به مقايسه ظاهري مي پردازند بازاريابي شبکهاي شبيه هيچکدام از قماربازيهاي رايج در قمارخانهها نيست، بلکه بيشتر شبيه يک فعاليت متعارف اقتصادي است.
آيا قمار يعني فعاليتي که در آن برد و باخت مطرح باشد؟
يکي از مشکلات درک مفهوم قمار، استفاده از عبارات “برد” و “باخت” در مواردي است که هيچ ارتباطي به قمار ندارد. مثلاً اگر کسي سرمايهاش را صرف تأسيس يک کارخانه کند و به سود برسد ممکن است بگويند “در اين سرمايهگزاري برده است” و اگر ناکام بماند ممکن است گفته شود “آن شخص سرمايهاش را باخت”. درنتيجه “برد و باخت” را نميتوان محک مناسبي براي تشخيص قمار دانست، به اين معني که اين اصطلاح ممکن است در مواردي که قمار نيست هم استفاده شود. به طور خلاصه ممکن است در فعاليتي از اصطلاحات برنده يا بازنده استفاده شود ولي آن فعاليت قمار نباشد.
آيا لازمه قمار بودن يک فعاليت اين است که بازياي انجام شود؟
در ابتدا ممکن است توجه به مصاديق مشهور قمار موجب شود تصور کنيد جواب اين سؤال مثبت است ولي با دو مثال نشان ميدهم که اين طور نيست: فرض کنيد دو نفر با هم شرط کنند که اگر پلاک اولين خودرويي که از خياباني خاص عبور کرد زوج پول اولي هزار تومان به دومي بدهد و اگر فرد بود دومي هزار تومان به اولي بدهد. عمل توصيف شده، هر چند شامل هيچ بازياي نيست قمار محسوب ميشود. به عنوان مثال دوم، دو کارگر ساختماني را فرض کنيد که مشغول ساختن دو ديوار براي کارفرماي خود هستند. اگر اين دو شرط کنند که هر کس کارش را زودتر تمام کرد هزار تومان از ديگري بگيرد، قمار کردهاند و واضح است که فعاليت آنها شامل بازي کردن نيست.
آيا معيار قمار بودن يک فعاليت فقط وجود يا عدم وجود شانس در آن است؟
جواب اين سؤال ابتدا ممکن است مثبت به نظر برسد ولي با نگاهي عميقتر خواهيد ديد که وجود شانس حداکثر مي تواند شرط لازمي براي قمار بودن يک فعاليت باشد و نه شرط کافي چرا که در بسياري از لحظات زندگي شانس در موفقيت ما دخيل شده است اما وجود شانس به تنهايي نمي تواند آنچه پيش آمده را تبديل به قمار کند مثلا رانندهاي که براي مسافرکشي در خيابان حرکت ميکند ممکن است شانس بياورد و مسافرهاي زيادي نصيبش شود و يا برعکس روز را با بدشانسي به پايان برساند (که به وضوح مرتکب قمار نشده است).
قبل از آنکه به تفاوت اصلي قمار با فعاليت سالم اقتصادي بپردازيم لازم است شبهه اي که در رابطه با شانس در بازاريابي شبکه اي مطرح مي شود را پاسخ گوييم:
شبهه: در بازاريابي شبکه اي آن چه موجب به سود رسيدن يا نرسيدن افراد ميشود، فقط توانايي و پشتکار افراد است به نحوي که اگر بخواهد حتماً ميتواند پس در اين ميان شانس دخالت ندارد.
شانس در بازاريابي شبکه اي وجود دارد اما نه فقط به خاطر “وجود يا عدم توانايي ذاتي افراد در بازاريابي” بلکه به دليل زير:
«در بخش اقتصادي ثابت کرديم اين سيستم دير يا زود به اشباع مي رسد.» به اين حقيقت دو موضوع زير را نيز اضافه مي کنيم:
اولاً واضح است که تمامي مردم خريدار محصولات چنين شبکهاي و خواهان شرکت در آن نيستند و اين که از بين افراد مختلف کداميک علاقهمند به ورود به شبکه است و کداميک نيست را بدون بررسي دقيق نميتوان فهميد و به طور کلي نيز نميتوان فهميد در يک مقطع خاص چند درصد مردم حاضر به عضويت در اين شبکهها هستند. به علاوه با گسترش اعضاي شبکه يافتن مشتري جديد مشکل ميشود و ممکن است فردي که ميتوانست زيرشاخه کسي باشد، توسط ديگران جذب شده باشد. «اصلا بالقوه با چنين سيستم هايي مشکل دارند» که تعداد اين افراد با افزايش آگاهي عمومي، احکام مراجع و مقررات قضائي و حکومتي متغير بوده و افزايش مييابد(بازار کوچک ميشود) و اين موجب ميشود بازار اين سيستمها سريعتر به رکود نزديکتر شود.
ثانياً هرچه تعداد وروديهاي شبکه بيشتر شده باشد، اميد به سود براي اعضاي جديد پايينتر ميآيد. اين موجب ميشود که همانها هم که با چنين شبکههايي خيلي مشکل ندارند، در ورود به شبکه احتياط کنند. (اگر واقع بين باشيم هم اکنون نيز تاحدودي چنين شده است) و منجر به متغيرتر شدن زمان رکود سيستم ميشود.
دو دليل فوق معين نبودن زمان نسبي اشباع و عدم امکان تعيين آن را ميرساند؛ چرا که عوامل فوق قابل اندازهگيري يا پيشبيني نيستند. پس فردي که ميخواهد وارد شود نميداند تا زمان اشباع نسبي چقدر فاصله دارد. اگر شانس بياورد به موقع وارد شده و به اندازه کافي زمان دارد و گرنه قبل از آنکه بتواند براي اولين بار به سود برسد سيستم به اشباع نسبي خود رسيده و به قدري کند ميشود که براي فرد ادامه کار مقرون به صرفه نخواهد بود! لذا آنها که ميگويند شانس در اين سيستم جايي ندارد در اشتباه هستند.
به بحث قبلي باز ميگرديم که: تفاوت اصلي قمار با يک فعاليت سالم اقتصادي چيست؟ مشخصه اصلي قمار اين است که اگر کسي از راه فعاليتي که قمار است به سودي برسد منشاء آن سود ضرري است که فرد يا افراد ديگر کردهاند در حالي که منشاء سود در يک فعاليت سالم اقتصادي، يا بهرهمندي از مواهب طبيعي است و يا منفعتي که شخص به ديگران رسانده است. کسي که مثلاً با برنده شدن در بازي شطرنج يا تختهنرد پولي از بازنده ميگيرد نفعي به طرف مقابلش نرسانده و واضح است که لازمه رسيدنش به پول ضررکردن طرف ديگر بوده است. اما در مقابل فروشندهاي که به پول ميرسد خريداري را به جنس مورد نيازش ميرساند، معلمي که حقوق ميگيرد مطالبي را به کسي آموزش ميدهد، و راننده تاکسي به اين دليل کرايه ميگيرد که مسافري را به مقصد ميرساند.
در بازاريابي شبکهاي ثابت ميشود، منشاء سود يک نفر، ضرر ديگران است. (براي حفظ يکپارچگي مطلب، اين که چرا منشا سود يک نفر ضرر ديگران است را به دو صورت در انتهاي مبحث اثبات ميکنيم.)
تعريف قمار
از کنار هم قرار دادن آنچه ذکر شد ميتوان به اين نتيجه رسيد که قمار فعاليتي است که بين دو يا چند نفر انجام ميشود و در آن افراد با رضايت قواعدي را ميپذيرند که طبق آن در صورت رخ دادن وقايعي که ممکن است خود در آن نقش داشته باشند يا نداشته باشند، سرمايهاي بينشان رد و بدل ميشود و کسي که برنده است منشاء سودش ضرري است که به بازنده يا بازندهها رسيده است نه منفعتي که به کسي رسانده باشد و يا بهرهاي که از نعمتهاي طبيعي برده باشد. افراد در اين فعاليتها شرکت ميکنند زيرا در ذهن خود احتمال ميدهند که وضعيت مطلوبشان رخ دهد و سرمايه ديگران به آنها برسد. در سيستمهاي بازاريابي شبکهاي به سبک گلدکوئست و شرکتهاي مشابه اثبات ميشود، سودافراد از ضرر ديگران بدست ميآيد. (رجوع کنيد به انتهاي همين مقاله)
اما فلسفه ممنوعيت قمار در اسلام چيست؟
اکنون که وجه مشخصه قمار از فعاليت سالم اقتصادي بيان شد معناي آيه 91 سوره مائده نيز بهتر درک ميشود: « شيطان ميخواهد به وسيله شراب و قمار، در ميان شما عداوت و كينه ايجاد كند، و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد. آيا خودداري خواهيد كرد؟» عموماً وقتي کسي شاهد سود ديگري باشد در حالي که منشاء اين سود ضرري بوده است که به وي رسيده است، در وي حالت کينه و دشمني نسبت به آن که موجب ضررش شده به وجود ميآيد.
بازاريابي شبکهاي از مخربترين قمارهاست! در بازاريابي شبکهاي به اعضا توصيه ميشود مشتريهاي جديد را از بين دوستان و نزديکان خود انتخاب کنند و نتيجه چنين روشي اين است که عداوت و کينهاي که از نتايج قمار است در بين دوستان و نزديکان به وجود ميآيد که از نظر اجتماعي لطمه بيشتري به جامعه وارد ميکند. و چون اشباع پديدهاي حتمي است که در نتيجه بيش از 90% افراد ضرر ميکنند، کسي نمي تواند ادعا کند: “نه! کسي ضرر نميکند و عداوت و کينه اي ايجاد نمي شود”
اثبات شمارة 1 براي اين مطلب که در شبكههايي مانند گلدكوئيست سود افراد از ضرر ديگران تأمين ميشود.
هر فردي كه وارد ميشود در همان ابتداي ورود در ازاي 860 دلاري که پرداخت نموده تنها يك سكة حداكثر 300 دلاري دريافت کرده و 560 دلار از كف داده است. وي براي جبران اين 560 دلار با وارد نمودن اولين 3 به 3 به شبكه 250 دلار پورسانت دريافت داشته و هنوز 310=250-560 دلار ضرر كرده است و با وارد نمودن دومين 3 به 3 به شبكه 250 دلار ديگر نيزدريافت ميداردوهنوز 60=250-310 دلار ضرر كرده است. يعني تاكنون با وارد نمودن 12 نفر هنوز از ضرر خارج نشده است. پس بايد يك 3 به 3 ديگر هم وارد كند تا براي اولين بار به سود برسد كه اين سود پس از وارد نمودن جمعاً 18 نفر برابر با 190=250+60- دلار ميباشد.
حال فرض كنيد شما وارد شدهايد، براي آنكه خود ضرر نكنيد بايد 18 نفر ديگر را نيز آلوده كرده باشيد.
که در حالت بهينه (وقتي درخت متعادل باشد) از اين 18 نفر، 10 نفر در سطح آخر قرار ميگيرند(درخت متعادل بهترين حالت براي آن است كه زير شاخههاي شما پورسانت بيشتري گرفته باشند).
حال اگر بخواهيد كاري كنيد كه آن 10 نفر سطح آخر هم ضرر نكنند بايد زير هر كدام از آنها 18 ورودي جديد ديگر نيز وارد كنيد يعني 180=18*10 نفر آلوده ميشوند كه در حالت بهينه(درخت متعادل) از اين 180 نفر 100=10*10 نفر در سطح آخر قرار گرفته كه هيچ پورسانتي دريافت نمينمايند.
و باز اگر بخواهيم كاري كنيم كه فقط اين 100 نفر ضرر نكنند بايد مجدد زير هر كدام 18 نفر جديد ديگر وارد كنيم و اين يعني بايد 1800=18*100 نفر جديد وارد شوند كه لااقل 1000=10*100 نفر آنها هيچ پورسانتي دريافت نميكنند والي آخر… . ملاحظه ميكنيد براي جلوگيري از ضرر هر نفري كه به تازگي وارد شده تعداد ضرر كردهها 10 برابر ميشود و اين يعني سود افراد از ضرر ديگران بدست ميآيد.
به هر حال اگر قانع نشديدکه اين سود ازكجا ميآيد به اثبات شمارة 2 مراجعه كنيد!
اثبات شمارة 2 براي اين مطلب که در شبكههايي مانند گلدكوئيست سود افراد از ضرر ديگران تأمين ميشود.
اعضاي شبكه گلدكوئست به طور كلي يا افراد موفقي هستند كه ميتوانند كار را ادامه دهند و يا به دلايلي در اين كار ناموفقند و به دلايلي مانند اين که بازارياب خوب نيستند از كار كنار ميكشند. اگر افراد دستهي دوم(افراد ناموفق) نسبت به افراد دسته اول زياد باشند، كه بدون شك اينها همانها هستند كه ضرر كردهاند و پول آن به جيب ديگران رفته است و ديگر نيازي به ادامه اثبات نميباشد. اگر تعداد افراد اين دسته كم باشد با عنايت به اينكه بهترين حالت آن است که درخت متعادل باشد، ثابت ميکنيم بيش از ٪90 افراد ضرر ميكنند. اثبات اين قضيه در قسمت بحث رياضي در باب بازاريابي شبکهاي آمده است.
فروش اجباري جنسي با جنس ديگر
بگذاريد با مثالي بحث آخر را شروع کنيم: فرض كنيد در شهري تنها يك مغازة پنكه فروشي وجود دارد.که اين مغازه علاوه بر پنكه، جنس ديگري مثلا آباژور هم ميفروشد كه عليرغم كيفيت و قيمت خوب پنكهها و فروش خوب آنها، آباژورهاي وي به قولي روي دستش باد كرده است و خوب به فروش نميرود. وي براي فروش آنها ايدهاي به كار ميبرد. به اين صورت كه پكيجهايي شامل يك پنكه و يك آباژور درست كرده و اعلام ميكند كسي نميتواند پنكة تنها بخرد و بايد به زور پنكه يك آباژور هم بخرد! اتفاقي كه ميافتد آن است كه مردم يا بايد از قيد پنكه بگذرند و يا آنكه همراه با آن آباژوري كه الزاماً نيازي به آن ندارند را نيز بخرند. به اين كار در اصطلاح اقتصادي باندلينگ يا فروش كالا به زور كالاي ديگر ميگويند.
و اما در تجارت گلدكوئست: يك سكه داريم با ارزش واقعي 200 تا 300 دلار و يك جايگاه در شبكه! دقت كنيد پورسانتي كه به افراد داده ميشود به خاطر جايگاه وي در شبكه است و به عبارتي آنچه مردم را مجاب به خريد سكه 300 دلاري به 860 دلار ميكند ساختار شبكه و پورسانتي است كه به جايگاه وي ممكن است تعلق بگيرد.كسي نميتواند بدون خريد سكه فقط جايگاه در شبكه را بخرد و كسي هم نميتواند بدون پرداخت 860 دلار فقط با پرداخت 200 تا 300 دلار تنها سکه را از خود شركت بگيرد. چنين كاري غيراخلاقي بوده و بدون هيچ شكي بركت را از زندگي ميبرد. و اگر با عنايت به نياز جامعه به كار مصداق عسر و حرج را پيدا نمايد يعني سكه به خاطر نياز مردم به كار به جبر همراه جايگاه به فروش برسد تجارت از غالب صحيح خود خارج ميگردد.
واقعيت اين است که سکه تنها پوششي بر بازيِ بدون ارزش افزودة آنها با پول است و به همين دليل است که نمي توانند سکه و جايگاه را از هم جدا نمايند.
بنا بر استدلالاتي شامل دلايل فقهي ذکر شده (و موارد مشابه ديگر) است که علماي عاليقدر اسلام فتاوايي مبني بر حرام بودن و بطلان معاملات اين سيستمها دادهاند، بر ماست که از ورود به چنين سيستمهايي خودرا بر حذر داريم و بنابر گفته آيتالله مکارم شيرازي: «احياناً اگر كساني نادانسته پولي از اين طريق به دست آوردهاند چنانچه صاحبان آن را ميشناسند به آنها برسانند يا لااقل به مالباختههاي رديفهاي آخر بدهند و اگر نميشناسند به اشخاص نيازمند صدقه بدهند»
فایل ورد این تحقیق را اینجا دانلود نمایید.
دیگر پیوند ها :
پروپوزال بررسی نقش احساس برتری روانی در انتقاد پذیری افراد